- پر شدن
- مملو گشتن ممتلی شدن امتلا، فراوان شدن بسیار شدن، یا پر شدن گوش (کسی) از... یا پر شدن قفیز. لبریز شدن پیمانه، سپری شدن چیزی، مردن کشته شدن، تمام شدن پیمانه صبر برسیدن شکیب. یا پر شدن پیمانه. شکیبایی بپایان آمدن، عمر بسر آمدن رسیدن اجل
معنی پر شدن - جستجوی لغت در جدول جو
- پر شدن
- بسیار شدن، فراوان شدن،
برای مثال پشّه چو پر شد بزند پیل را / با همه مردیّ و صلابت که اوست (سعدی - ۱۲۴)
لبریز شدن، لبالب شدن،برای مثال سرچشمه شاید گرفتن به بیل / چو پر شد نشاید گذشتن به پیل (سعدی - ۶۱)
- پر شدن ((پُ شُ دَ))
- لبریز شدن، فراوان شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خارج شدن
پرچین پرشکنج پر آژنگ پر انجوغ مجعد، پر غم و اندوه
داخل شدن، درون آمدن، در رفتن، داخل گشتن
بالا رفتن بجای مرتفع رفتن
افتادن از جایی. یا پرت شدن حواس. مشوش و مضطرب شدن حواس. یا پرت شدن از موضوع یامرحله. از موضوع و مطلب دور افتادن سهو و اشتباه کردن در موضوع
افسرده شدن نومید گشتن: از این حرف خیلی پکر شد، گیج شدن متحیر شدن
کلان سال شدن کهن سال گشتن
بریده شدن، رگ عرقوب است یا چهارپای دیگر قلم شدن: گرصد هزار سر بودت همچو بیدبن ور صد هزار دل بودت همچو کو کنار. پی گردد آن همه سر همچون سرقلم خون گردد آن همه دل همچون دل انار. (حسن غزنوی)
بالاتر شدن تفوق یافتن: از همه سر شده، مردن درگذشتن
فریب خوردن، احمق شدن
افتادن از بالا به پایین، فرو افتادن
از جا برخاستن و برپا ایستادن، برخاستن
بال و پر بر هم زدن پرنده، پرواز کردن، پریدن
فرو رفتن قسمتی از شی فلزی (مانند آفتابه قمقمه و مانند آنها) بر اثر خوردن بزمین و جز آن، خفه شدن صدای شی فلزی (مانند زنگ) بر اثر ترک برداشتن و ضربت دیدن، پدید آمدن برآمدگی در اعضا (گردن پیشانی زیر گلو) که بریدن و برآوردن آن کم خطر است
Padded, Stuffed
обитый , фаршированный
стареть
gepolstert, gestopft
altern
оббитий , нафарширований
старіти
starzeć się
wyściełany, nadziewany
加垫的 , 填充的
acolchoado, recheado
envelhecer
imbottito, ripieno